پر از سکوت

ساخت وبلاگ
پدر یه کم حالش بد شد امشب. منم خیلی ترسیدم  مخصوصا که ارس خبر داده پدرش فوت شده و من واقعا ترسیدم  الان پدر داره بلند بلند نفس میکشه  و من واقعا دلهره دارم و خودم رو زدم  به اون راه :(((( بیشتر از دست ت دلنگرانم. وقتایی که پدر حالش بده اون  قوز بالا قوزه من بدبخت بیچاره است . خدایا کمک کن نا بقیه سر و سامان میگیرن پدر و مادر حالشون خوب باشه  با هر نفس پدر من سرما بر میگردونم سمت ت و میبینم که ت داره با اضطراب  پدر  نگاه میکنه .... از این حالتهای استرس و ناراحتی به شدت بیزارم چون فشار خیلی زیادی بهم وارد میشه  چقدر دلم میخواست پدر و مادرم پشتیبان و حامی من بودن ...نه مثل الان که من با این  حال زار و بدبختم  باید ح اسم به پدر و مادر و ت باشه  و از اون طرف حواسم به دا شه  نا س آ و فرزین باشه  تو این چند سال اخیر بد بیاری من پدر و مادرم نت نشان اون ور که لازمه مراعات منو بکنن  خدایا رحم کن به کسی های منو خانوادم و پدر و مادر و خواهر و برادرهام سلامت باشن ...میدونی و میبینی که من حال جسمی خوبی ندارم  خدایا ممنونم که روی التماس و تضرع منو میگیری  پر از سکوت...ادامه مطلب
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 24 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:59

با لافکا حرف میزدم 

حرفهای روزمره ... از مدرسه و خونه و....

چقدر  دلم میخواست جای دلبرش  باشم

خوش بحال هر کی که دلبر لافکا میشه:)

خدایا دلبر خوبی به لافکا بده 

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 18 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:59

خدایا مواظب مردم تهران و کرج باش 

شه تو کرج هست با زنش .بتو سپردمسون 

به تو سپردم 

با تو سمپردم 

همه ی مردم رو 

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 44 تاريخ : شنبه 9 دی 1396 ساعت: 22:59

دایی۱ 

اوندی رگال  نو رو آوردی و همون قدیمی خودتو بردی 

چون زن احمقت همونو میخواد 

و ما همه ناراحت شدیم...

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28

از اینهمه سوال و جواب و صدای تلویزیون و حرف اعصابم 

بهم‌می ریزه.حوصله جواب دادن به حرفهای مادر و ندارم 

یکریز حرف و سوال و طرح مساله و من بی اعصاب 

نه اون بده و مشکل دار نه من .فقط این لحظه زمانی و مکانی 

واقعا نباید من با پدر و مادر زندگی کنم 

هیچ کاری رو تو این خونه طبق میل من نیست 

مخصوصا سوال و جوابهای اعصاب خورد کن مادر 

واقعا عذاب میکشم:((((

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28


یه لحظه قاطی کردم متوجه نشدم ممه

تنگی نفس سدید داشتم و معده و روده درد فراوان 

یه لحظه هنگ کرد بدنم مسواک زدم و اومدم بخوابم 

رهام پهن نیست و توان انداختن ندارم و روی گفتن به بقیرو هم 

ندارم ...خیلی اذیتشون میکنم .شرمندم

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28

دیشب خواب دیدم 

خوابهای زیاد میبینم و اکثریت آشفته ان 

حالا دیشب خیلی آشفته بود و فقط یه پلانش یادمه...

دیدم با دا  داشتیم با یکی حرف میزدیم من و اون یه نفره  که نمیشناختمش

جفت هم بودیم و دا رو برومون بود 

بعد یه نفر شونشو  گذاشت کنار شونه ی من ... دا متذکر شد که کنار ه

بگیرید از هم و من یه کم جابجا شدم ولی اون نه 

منم دیدم دا بدش میاد بلند شدم و رفتم 

الان که بیدارم دلم اون آرامش  شونه ها رو میخواد 

کاش دا میگفت بمون کنارش...

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28

بعد ازظهری کنار بخاری اتاق خوابیده بودم 

پدر میرفت و میومد من حالم بد بود خیلی ..‌‌

مادرم زنگ زد و با سر درد زیادی جوابشو دادم و ناراحتی و اعصاب خوردی از دست خودم واقعا نمی تونستم جوابشو بدم ....

عصری آ و شوهرش و دخترش اینجا بودن .من حوصلشونو نداشتم 

فضای فکری و دغدغه ای بسیار متفاوتی داریم زمین تا آسمون با هم فرق داریم 

اینقدر دلم گرفته که حساب  نداره .‌عصر پاییزی سرد دلتنگ کننده ای هست 


پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 16:34

دست خودم نیست...

اینطور مواقع میترسم 

پدر بد خواب هست و من بد خواب تر میشم 

خدایا این وضع تا کی هست 

ده بار تلگرام و بالا پایین کر دم هزاربار وبلاگ مونصدبار اینستا 

و این دلتنگی و بی اهمیتی جبران نمیشه 

من نمیخوام شاهد پیری  پدر و مادر م باشم تو خونه ی پدری 

اونم با این سن و سال ...خدا کجایی

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 16:34

خدایا من چقدر بتو پناه ببرم و 

تو دست رد به سینم بزنی:(((((((((

:(((((((

رواست اگر بنده ای چیزی رو از خدا بخواد و خدا نده اون بنده بمیره

مگه من پنت هاوس خواستم مگه شغل وزارتی خواستم مگه اپلو  خواستم 

مگه دکتری هاروارد خواستم مگه سواحل هاوایی خواستم 

خدایا سطح خواسته های من خیلی پایین از  او ن چیزیه که هرکی فکرشو کنه 

تو نه بهترشو میدی نه بعدا دادی نه میدی نه صبر نه تلاش نه توکل 

من چیکار کنم خدایا 

پر از سکوت...
ما را در سایت پر از سکوت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 29 آبان 1396 ساعت: 1:15